معرفی وبلاگ
این وبلاگ هم اخبار مربوط دانشگاه پیام نور را میگه ، هم داستان و گاه گداری هم مطالب خواندنی دیگه امیدوارم مورد قبولتون واقع بشه *************************** *************************** برای بهتر دیدن هر مطلب بر روی لینک ( ادامه مطلب ) که پایان هر قسمت آمده کلیک کنید *************************** *************************** وقتی چیزی را از دست دادی، درس گرفتن از آن را از دست نده. *************************** ***************************
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 904393
تعداد نوشته ها : 268
تعداد نظرات : 77
فریاد ها را همه می شنوند هنر واقعی شنیدن صدای سکوت است - دکتر علی شریعتی
Rss
طراح قالب
محمدرضا عابدي
زندگي يعني چه؟



شب آرامي بود
مي روم در ايوان، تا بپرسم از خود
زندگي يعني چه؟
مادرم سيني چايي در دست
گل لبخندي چيد ،هديه اش داد به من
خواهرم تكه ناني آورد ، آمد آنجا
لب پاشويه نشست
پدرم دفتر شعري آورد، تكيه بر پشتي داد
شعر زيبايي خواند ، و مرا برد،  به آرامش زيباي يقين
:با خودم مي گفتم 
زندگي،  راز بزرگي است كه در ما جاريست
زندگي فاصله آمدن و رفتن ماست
رود دنيا جاريست
زندگي ، آبتني كردن در اين رود است
وقت رفتن به همان عرياني؛ كه به هنگام ورود آمده ايم
دست ما در كف اين رود به دنبال چه مي گردد؟
هيچ!!!
زندگي ، وزن نگاهي است كه در خاطره ها مي ماند
شايد اين حسرت بيهوده كه بر دل داري
شعله گرمي اميد تو را، خواهد كشت
زندگي در همين اكنون است
زندگي شوق رسيدن به همان
فردايي است، كه نخواهد آمد
تو نه در ديروزي، و نه در فردايي
ظرف امروز، پر از بودن توست
شايد اين خنده كه امروز، دريغش كردي
آخرين فرصت همراهي با، اميد است
زندگي ياد غريبي است كه در سينه خاك
به جا مي ماند
زندگي ، سبزترين آيه ، در انديشه برگ
زندگي، خاطر دريايي يك قطره، در آرامش رود
زندگي، حس شكوفايي يك مزرعه، در باور بذر
زندگي، باور درياست در انديشه ماهي، در تنگ
زندگي، ترجمه روشن خاك است، در آيينه عشق
زندگي فهم نفهميدن هاست
زندگي، پنجره اي باز، به دنياي وجود
تا كه اين پنجره باز است، جهاني با ماست
آسمان، نور، خدا، عشق، سعادت با ماست
فرصت بازي اين پنجره را دريابيم
در نبنديم به نور، در نبنديم به آرامش پر مهر نسيم
پرده از ساحت دل برگيريم
رو به اين پنجره، با شوق، سلامي بكنيم
زندگي، رسم پذيرايي از تقدير است
وزن خوشبختي من، وزن رضايتمندي ست
زندگي، شايد شعر پدرم بود كه خواند
چاي مادر، كه مرا گرم نمود
نان خواهر، كه به ماهي ها داد
زندگي شايد آن لبخندي ست، كه دريغش كرديم
زندگي زمزمه پاك حيات ست، ميان دو سكوت
زندگي ، خاطره آمدن و رفتن ماست
لحظه آمدن و رفتن ما، تنهايي ست
من دلم مي خواهد
قدر اين خاطره را دريابيم


سهراب سپهري

دسته ها : دل نوشته 1
شنبه 1 11 1390 12:38 صبح
X