معرفی وبلاگ
این وبلاگ هم اخبار مربوط دانشگاه پیام نور را میگه ، هم داستان و گاه گداری هم مطالب خواندنی دیگه امیدوارم مورد قبولتون واقع بشه *************************** *************************** برای بهتر دیدن هر مطلب بر روی لینک ( ادامه مطلب ) که پایان هر قسمت آمده کلیک کنید *************************** *************************** وقتی چیزی را از دست دادی، درس گرفتن از آن را از دست نده. *************************** ***************************
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 877535
تعداد نوشته ها : 268
تعداد نظرات : 77
فریاد ها را همه می شنوند هنر واقعی شنیدن صدای سکوت است - دکتر علی شریعتی
Rss
طراح قالب
محمدرضا عابدي
  ماجراي مرگ همكاري كه مانع پيشرفت ديگران بود   يك روز وقتى كارمندان به اداره رسيدند ، اطلاعيه بزرگى را در تابلوى اعلانات ديدند كه روى آن نوشته شده بود : « ديروز فردى كه مانع پيشرفت شما در اين اداره بود درگذشت . شما را به شركت در مراسم تشييع جنازه كه ساعت ١٠ در سالن اجتماعات برگزار مى‌ شود دعوت مى‌ كنيم . » در ابتدا ، همه از دريافت خبر مرگ يكى از همكارانشان ناراحت مى‌ شدند اما پس از مدتى ، كنجكاو مى‌ شدند كه بدانند كسى كه مانع پيشرفت آن‌ ها در اداره مى‌ شده كه بوده است . اين كنجكاوى ، تقريباً تمام كارمندان را ساعت١٠ به سالن اجتماعات كشاند . رفته رفته كه جمعيت زياد مى ‌شد هيجان هم بالا مى‌ رفت . همه پيش خود فكر مى ‌كردند : « اين فرد چه كسى بود كه مانع پيشرفت ما در اداره بود ؟ به هر حال خوب شد كه مرد !» كارمندان در صفى قرار گرفتند و يكى يكى نزديك تابوت مى ‌رفتند و وقتى به درون تابوت نگاه مى ‌كردند ناگهان خشكشان مى زد و زبانشان بند مى‌ آمد . آينه ‌اى درون تابوت قرار داده شده بود و هر كس به درون تابوت نگاه مى‌ كرد ، تصوير خود را مى ‌ديد . نوشته‌ اى نيز بدين مضمون در كنار آينه بود: « تنها يك نفر وجود دارد كه مى‌ تواند مانع رشد شما شود و او هم كسى نيست جز خود شما . شما تنها كسى هستيد كه مى ‌توانيد زندگى‌ تان را متحول كنيد . شما تنها كسى هستيد كه مى‌ توانيد بر روى شادى‌ ها ، تصورات و موفقيت‌ هايتان اثر گذار باشيد . شما تنها كسى هستيد كه مى ‌توانيد به خودتان كمك كنيد . زندگى شما وقتى كه رئيستان ، دوستانتان ، والدين‌ ت
دسته ها : بينديشيم 5
جمعه 31 6 1391 6:29 بعد از ظهر

 

مثمر ثمر بودن تجربه و علوم فقط در جايگاه خود درست است

 

آورده اند روزي ميان يك ماده شتر و فرزندش گفت و گويي به شرح زير صورت گرف :

بچه شتر : مادر جون چند تا سوال برام پيش آمده است . آيا مي تونم ازت بپرسم ؟
شتر مادر : حتما عزيزم . چيزي ناراحتت كرده است ؟
بچه شتر : چرا ما كوهان داريم ؟
شتر مادر : خوب پسرم . ما حيوانات صحرا هستيم . در كوهان آب و غذا ذخيره مي كنيم تا در صحرا كه چيزي پيدا نمي شود بتوانيم دوام بياوريم .
بچه شتر : چرا پا هاي ما دراز و كف پاي ما گرد است ؟
شتر مادر : پسرم . قاعدتا براي راه رفتن در صحرا و تندتر راه رفتن داشتن اين نوع دست و پا ضروري است .
بچه شتر : چرا مژه هاي بلند و ضخيم داريم ؟ بعضي وقت ها مژه ها جلوي ديد من را مي گيرد .
شتر مادر : پسرم اين مژه هاي بلند و ضخيم يك نوع پوشش حفاظتي است كه چشم هاى ما را در مقابل باد و شن هاي بيابان محافظت مي كنند .
بچه شتر : فهميدم . پس كوهان براي ذخيره كردن آب است براي زماني كه ما در بيابان هستيم . پاهايمان براي راه رفتن در بيابان است و مژه هايمان هم براي محافظت چشم هايمان در برابر باد و شن هاي بيابان است !
بچه شتر : فقط يك سوال ديگر دارم !
شتر مادر : بپرس عزيزم .
بچه شتر : پس ما در اين باغ وحش چه غلطي مي كنيم ؟
نتيجه گيري :
مهارت ها ، علوم ، توانايي ها و تجارب فقط زماني مثمرثمر است كه شما در جايگاه واقعي و درست خود باشيد . پس هميشه از خود بپرسيد الان شما در كجا قرار داريد ؟

جمعه 31 6 1391 12:45 صبح

 

دانشجوياني كه بدهي شهريه دارند

منوهاي ثبت نام برايشان غيرفعال مي باشد و امكان انتخاب رشته ندارد. بعد از واريز شهريه ۴۸ الي ۷۲ ساعت زمان لازم است

تا منوهاي ثبت نام برايشان فعال شود.

دسته ها : اخبار دانشگاه
شنبه 18 6 1391 11:1 بعد از ظهر
  ميوه ‌دُرُشت نخريد   اين روزها وقتي براي خريد به بازار ميوه فروشان مراجعه مي‌‌كنيم، ميوه‌‌هايي با ظاهر بسيار درشت كه طعم، خاصيت و ماندگاري چنداني نيز ندارند توجه‌مان را جلب مي‌كند. در واقع اغلب اين ميوه‌ها حاصل استفاده بي‌‌رويه از كودها و سموم شيميايي و باقي ماندن تركيبات نامطلوب آنها در اين گونه محصولات است كه به اين صورت ظاهر مي‌شوند. امروزه اغلب محصولات كشاورزي در تمام مراحل رشد از طريق كودها و سموم شيميايي تغذيه مي‌‌شوند. اين محصولات طعم خوب و كيفيت بالايي ندارند و نيترات موجود در آنها مي‌‌تواند موجب بروز انواع سرطان‌هاي گوارشي در مصرف ‌كنندگان گردد. نيترات موجود در كودها مي‌‌تواند در همه انواع ميوه و سبزي رسوخ كند. اما محصولاتي كه در دل خاك جاي مي‌‌گيرند، مثل: پياز، سيب ‌زميني، هويج و ..... قابليت جذب بيشتري دارند. معمولا نفوذ تركيبات نامطلوب كودها در محصولاتي كه در دل خاك رشد مي‌كنند، مي‌‌تواند موجب بزرگ و سنگين شدن سبزي‌هاي غدهاي گشته و سود بيشتري را براي باغدار به دنبال داشته باشد. اين سموم مي‌‌توانند در انواع ميوه و سبزي كه به صورت بوته‌اي در سطح زمين رشد مي‌‌كنند و ارتفاع كمتري دارند نيز نفوذ كند. اما در مقابل ميوه‌هاي درختي كه ارتفاع بيشتري از زمين دارند، كمتر در معرض اثرات نامطلوب كودها قرار مي‌گيرند. متاسفانه ذرات كودهاي شيميايي وقتي به داخل ميوه و سبزي راه پيدا مي‌كنند با هيچ روشي از بين نمي‌‌روند. البته توصيه مي‌‌شود براي كاهش سموم سطحي، ميوه‌ها را قبل
دسته ها : مجله سلامت 14
پنج شنبه 16 6 1391 5:31 بعد از ظهر
  واقعيت هاي شگفت انگيز قرآن   دكتر طريق السوادان آياتي را در قرآن مجيد پيدا كرده‌ است كه قيد مي‌كند موضوعي برابر با موضوعي ديگر است، مثلاً مرد برابر است با زن. گرچه اين مسئله از نظر صرف‌و‌نحو دستوري بي‌اشكال است اما واقعيت اعجاب‌آور اين است كه تعداد دفعاتي كه كلمه مرد در قرآن ديده مي‌شود 24 مرتبه و تعداد دفعاتي كه كلمه زن در قرآن ديده مي‌شود هم 24 مرتبه است، درنتيجه، نه تنها اين عبارت از نظر دستوري صحيح است، بلكه از نظر رياضيات نيز كاملاً بي‌اشكال است، يعني 24=24. با مطالعه بيشتر آيات مختلف، او كشف نموده‌است كه اين مسئله درمورد همه چيزهايي كه در قرآن ذكر شده اين با آن برابر است، صدق مي‌كند. به كلماتي كه دفعات به‌كار بستن آن در قرآن ذكر شده، نگاه كنيد: دنيا 115 / آخرت 115 ملائك 88 / شيطان 88 زندگي 145 / مرگ 145 سود 50 / زيان 50 ملت (مردم) 50 / پيامبران 50 ابليس 11 / پناه جستن از شر ابليس 11 مصيبت 75 / شكر 75 صدقه ٧٣ / رضايت ٧٣ فريب خوردگان (گمراه شدگان) 17 / مردگان (مردم مرده) ١٧ مسلمين ۴١ / جهاد ۴١ طلا 8 / زندگي راحت ٨ جادو ۶٠ / فتنه ۶٠ زكات ٣٢ / بركت ٣٢ ذهن ۴٩ / نور ۴٩ زبان ٢۵ / موعظه (گفتار، اندرز) ٢۵ آرزو ٨ / ترس ٨ آشكارا سخن گفتن (سخنراني) ١٨ / تبليغ كردن ١٨ سختي ١١۴ / صبر١١۴ محمد (صلوات الله عليه) ۴ / شريعت (آموزه هاي حضرت محمد (ص) ۴ مرد ٢۴ / زن ٢۴ همچنين جالب است كه نگاهي به دفعات تكرار كلمات زير در قرآن داشته باشيم: نماز 5، ماه ١٢، روز ٣۶۵ دريا ٣٢، زمين (خشكي) ١٣ دريا + خشكي = 45=13+32 دريا = %1111111/71= 100 × 45/32 خشكي = % 88888889/
دسته ها : متفرقه 3
دوشنبه 13 6 1391 10:9 بعد از ظهر

 

 زيباترين دانشگاه ايران !!

 

توسعه آموزش عالي و ايجاد امكانات و تجهيزات لازم براي دانشگاه‌ها در جهت تسهيل فرآيند تحصيل براي دانشجويان يكي از اهدافي است كه جمهوري اسلامي ايران با پيگيري آن توانسته است به يكي از قطبهاي علمي منطقه تبديل شود.

دانشگاه سيستان و بلوچستان بعنوان دانشگاه مادر در منطقه جنوب شرق شناخته شده است. اين دانشگاه كه در منطقه محروم سيستان و بلوچستان قرار دارد يكي از مجهزترين دانشگاههاي كشور محسوب مي‌شود.

 

دانشگاه سيستان و بلوچستان داراي هيأت امناء مستقل، هيأت مميزه مستقل مي باشد و از نظر تشكيلاتي در رديف دانشگاههاي الف و توسعه يافته كشور قرار دارد. 

اين دانشگاه داراي 22 دانشكده، حدود نوزده هزاردانشجو و دانش آموز، 340 رشته گرايش در مقاطع مختلف كه از اين تعداد  139  رشته گرايش در مقطع كارشناسي ارشد، 24  رشته گرايش در مقطع دكتري مي باشد. 


دسته ها : متفرقه 3
دوشنبه 13 6 1391 9:58 بعد از ظهر

 

حس زيبا ديدن

 

يكي از دوستانم با يك زن بازيگر معروف كه فوق‌العاده زيبا است ازدواج كرد. اما درست زماني كه همه به خوشبختي اين زن و شوهر غبطه مي‌خوردند، آنها از هم جدا شدند.

طولي نكشيد كه دوستم دوباره ازدواج كرد. همسر دومش يك دختر عادي با چهره‌اي بسيار معمولي است. اما به نظر مي‌رسد كه دوستم بيشتر و عميق‌تر از گذشته عاشق همسرش است.

عده‌اي آدم فضول در اطراف از او مي‌پرسند: فكر نمي‌كني همسر قبلي‌ات خوشگل‌تر بود؟

دوستم با قاطعيت به آنها جواب مي‌دهد: نه! اصلاً! اتفاقا وقتي از چيزي عصباني ميشد و فرياد ميزد، خيلي وحشي و زشت به نظرم مي‌رسيد. اما همسر كنوني‌ام اين طور نيست. به نظر من او هميشه زيبا، با سليقه و باهوش است.

وقتي اين حرف را مي‌زند، دوستانش مي‌خندند و مي‌گويند : كاملا متوجه شديم...
مي‌گويند : زن‌ها به خاطر زيبا بودنشان دوست داشتني نمي‌شوند، بلكه اگر دوست داشتني باشند، زيبا به نظر مي‌رسند.

بچه‌ها هرگز مادرشان را زشت نمي‌دانند؛
سگ‌ها اصلا به صاحبان فقيرشان پارس نمي‌كنند.
اسكيموها هم از سرماي آلاسكا بدشان نمي‌آيد.

اگر كسي يا جايي را دوست داشته باشيد، آنها را زيبا هم خواهيد يافت. زيرا "حس زيبا ديدن" همان عشق است .


با تشكر از : كاوه از ميعادگاه


 

دوشنبه 13 6 1391 9:52 بعد از ظهر
  داستان يك پري   پري ترشيده بود. 48 سال داشت و سالها بود كه توي بايگاني شركت برادرم كار مي كرد. كارش اين بود كه نامه هاي رسيده را دسته بندي و بايگاني مي كرد. ظاهرش خيلي بد نبود، بود. صورتش پف داشت و چشم هايش كمي ريز بود. قد و پاهاي كوتاهي داشت. گرد و چاق بود. اغلب كفش ورزشي مي پوشيد و اين كفش ها اثر زنانگي اش را كمتر مي كرد. يكي دو بار از پچ پچ و خنده منشي شركت برادرم فهميدم عاشق شده و با يكي سر و سري پيدا كرده اما يك هفته نگذشته بود كه با چشميهاي گريان ديدمش كه پنهاني آب دماغش را با دستمال كاغذيي پاك مي كرد. اين اتفاق بي اغراق دو سه بار تكرار شده بود اما اين آخري ها اتفاق عجيب غريبي افتاد. صبح ها آقايي پري را مي رساند سر كار كه زيباترين دخترها هم دهان شان از تعجب باز مانده بود. فكر كنم اصلاً پري او را به عمد آورد و به همه معرفي كرد تا سال ها ناكامي و خواستگار هاي درب و داغونش را جبران كند. آن روزها احساس مي كردم پري روي زمين راه نمي رود. . . با اينكه بايگاني كار زيادي نداشت اما پري دائم از پشت ميزش اين طرف و آن طرف مي رفت، سر ميز دوستانش مي ايستاد و اغلب اين جمله را مي شنيدم؛ «وا قربونت برم، قابل نداشت»، يا «نه نگو تو رو خدا، اصلاً.» چنان شاد و شنگول بود كه يا همه را به حسادت وامي داشت يا اثر نيروبخشي روي ديگران مي گذاشت. اين روزها اندك دستي هم به صورتش مي برد و سايه ملايم آبي روي پلك هايش مي زد . ساعت ها براي ما زود مي گذشت و براي پري دير چون دائم به ساعت روي مچش كه در چاقي دستش فرو رفته بود نگاه مي كرد و انتظار مي كشيد. سر ساعت دو كه مي شد آقا بهروز مي آمد توي شركت و با حجب و حيا سراغ پري را مي گرفت. همه انگار در اين شادي رابطه با
دوشنبه 13 6 1391 6:32 بعد از ظهر
X