معرفی وبلاگ
این وبلاگ هم اخبار مربوط دانشگاه پیام نور را میگه ، هم داستان و گاه گداری هم مطالب خواندنی دیگه امیدوارم مورد قبولتون واقع بشه *************************** *************************** برای بهتر دیدن هر مطلب بر روی لینک ( ادامه مطلب ) که پایان هر قسمت آمده کلیک کنید *************************** *************************** وقتی چیزی را از دست دادی، درس گرفتن از آن را از دست نده. *************************** ***************************
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 877344
تعداد نوشته ها : 268
تعداد نظرات : 77
فریاد ها را همه می شنوند هنر واقعی شنیدن صدای سکوت است - دکتر علی شریعتی
Rss
طراح قالب
محمدرضا عابدي


منم آن شاعر تواب كه در آخر عمر

روي قله ي پر از قافيه ها

و تو مسجدي پر از خاطره ها

گاهي سجده و گاهي يه نيم نگاه

و بدنبال پر از حساي خوب

با لغاتي كه نشان دهد يادي به اوست

بنويسم شعري نو رو چكنويس

تا خدا گويد : تو اي بنده من

تو در اين جاي قدمگاه

فقط از ما بنويس

( تنظيم: داريوش دوسراني )

دسته ها : شعر
سه شنبه 30 3 1391 5:3 بعد از ظهر

 

در سالي كه قحطي بيداد كرده بود و مردم همه زانوي غم به بغل گرفته بودند مرد عارفي از كوچه اي مي گذشت غلامي را ديد كه بسيار شادمان و خوشحال است .
به او گفت چه طور در چنين وضعي مي خندي و شادي مي كني ؟
جواب داد كه من غلام اربابي هستم كه چندين گله و رمه دارد و تا وقتي براي او كار مي كنم روزي مرا مي دهد پس چرا غمگين باشم در حالي كه به او اعتماد دارم؟
آن مرد عارف كه از عرفاي بزرگ ايران بود گفت: از خودم شرم كردم كه غلام به اربابي با چند گوسفند توكل كرده و غم به دل راه نمي دهد و من خدايي دارم كه مالك تمام دنياست و نگران روزي خود هستم
.


با تشكر از :

كاوه از ميعادگاه 

دوشنبه 29 3 1391 6:36 بعد از ظهر
  داستان بسيار آموزنده " چرخه زندگي " پيرمردي ضعيف و رنجور تصميم گرفت با پسر و عروس و نوه ي چهارساله اش زندگي كند.دستان پيرمرد ميلرزيد،چشمانش تار شده بودو گام هايش مردد و لرزان بود.اعضاي خانواده هر شب براي خوردن شام دور هم جمع ميشدند،اما دستان لرزان پدربزرگ و ضعف چشمانش خوردن غذا را تقريبا برايش مشكل مي ساخت. نخود فرنگي ها از توي قاشقش قل مي خوردند و روي زمين مي ريختند، يا وقتي ليوان را مي گرفت غالبا شير از داخل آن به روي روميزي مي ريخت.پسر و عروسش از آن همه ريخت و پاش كلافه شدند.   پسر گفت: ” بايد فكري براي پدربزرگ كرد.به قدر كافي ريختن شير و غذا خوردن پر سر و صدا و ريختن غذا بر روي زمين را تحمل كرده ام.‌” پس زن و شوهر براي پيرمرد، در گوشه اي از اتاق ميز كوچكي قرار دادند.در آنجا پيرمرد به تنهايي غذايش را ميخورد،در حالي كه ساير اعضاي خانواده سر ميز از غذايشان لذت ميبردند و از آنجا كه پيرمرد يكي دو ظرف راشكسته بود حالا در كاسه اي چوبي به او غذا ميدادند. گهگاه آنها چشمشان به پيرمرد مي افتاد و آن وقت متوجه مي شدند هم چنان كه در تنهايي غذايش را مي خورد چشمانش پر از اشك است.اما تنها چيزي كه اين پسر و عروس به زبان مي آوردند تذكرهاي تند و گزنده اي بود كه موقع افتادن چنگال يا ريختن غذا به او ميدادند.اما كودك چهارساله اشان در سكوت شاهد تمام آن رفتارها بود.يك شب قبل از شام مرد جوان پسرش را سرگرم بازي با تكه هاي چوبي ديد كه روي زمين ريخته بود.با مهرباني از او پرسيد: ” پسرم ، داري چي ميسازي ؟‌” پسرك هم با ملايمت جواب داد : ” يك كاس
شنبه 27 3 1391 2:34 صبح

 

يك تست هوش كوچولو:
 
 

لطفا پس از خواندن هر سئوال فقط و فقط در عرض ۵ ثانيه به آن جواب درست را بدهيد. فقط قبلش يه كاغذ بذار جلوت و جوابا رو يادداشت كن كه بعدا با جواباي درست مقايسه كني. (زمان كل تست 2 دقيقه)


آماده اي؟


دو دقيقه ات از همين الان شروع شد...


1- در يك مسابقه دو سرعت شركت كرده‌ايد. از نفر دوم سبقت مي گيريد حالا نفر چندم هستيد؟


2- بعضي از ماهها ۳۰ روز دارند بعضي ۳۱ روز چند ماه ۲۹ روز دارد؟


3- اگر دكتر به شما ۳ قرص بدهد و بگويد هر نيم ساعت ۱ قرص بخور چقدر طول ميكشد تا تمام قرصها خورده شود؟


4- من ساعت ۸ شب به رختخواب رفتم و ساعتم را كوك كردم كه ۹ صبح زنگ بزند وقتي با صداي زنگ ساعت از خواب بيدار شدم چند ساعت خوابيده بودم؟


5- عدد ۳۰ را به نيم تقسيم كنيد وعدد ۱۰ را به حاصل آن اضافه كنيد چه عددي به دست مي آيد؟


6- مزرعه داري ۱۷ گوسفند زنده داشت تمام گوسفند هايش به جز ۹ تا مردند چند گوسفند زنده برايش باقي مانده است؟


7- اگر تنها يك كبريت داشته باشيد و وارد يك اتاق سرد و تاريك شويد كه در آن يك بخاري نفتي يك چراغ نفتي و يك شمع باشد اول كداميك را روشن ميكنيد؟


8- پدر ماري، پنج تا بچه داره: به نام هاي Nana و Nene و Nini و Nono. اسم بچه پنجمي چيست؟


9- حضرت موسي از هر حيوان چند تا با خود به كشتي برد؟


10- اگر اتوبوسي را با ۴۳ مسافر از مشهد به سمت تهران برانيد و در نيشابور ۵ مسافر را پياده كنيد و ۷ مسافر جديد را سوار كنيد و در دامغان ۸ مسافر پياده و ۴ نفر را سوار كنيد و سرانجام بعد از ۱۴ ساعت به تهران برسيد حالا نام راننده اتوبوس چيست؟




دسته ها : متفرقه 2
شنبه 27 3 1391 2:27 صبح


 

دوستاني كه مايل به همكاري

در بخش نمونه سئوالات هستند  



مي توانند با در اختيار قرار دادن ID و  Password  سايت گلستان خود در تكميل و هر چه بهتر  شدن بخش نمونه سئوالات ياري كنند 

 

بديهي است مشخصات و ID و Password  شما محفوظ است 

 

* ID و Password سايت گلستان خود را مي توانيد

از دو طريق ارسال نمائيد:

 

1. ارسال از طريق Email

nedasadat.ghafouri@ymail.com


2. قرار داد IDو Password در قسمت نظرات 

 

<< توجه داشته باشيد كه گزينه خصوصي را تيك بزنيد تا مشخصات داده شده از ديد ديگران پنهان باشد >>

 

 


 


بيشر كدام دسته از مطالب را مطالعه مي فرمائيد

و

بيشتر مورد توجه تان است؟

 

دسته ها :
چهارشنبه 10 3 1391 2:24 صبح
  ذكاوت حكيم در زمان هاي قديم يك دختر از روي اسب مي افتد و باسنش (لگنش) از جايش درمي‌رود. پدر دختر هر حكيمي را به نزد دخترش مي‌برد، دختر اجازه نمي‌دهد كسي دست به باسنش بزند, هر چه به دختر ميگويند حكيم بخاطر شغل و طبابتي كه ميكنند محرم بيمارانشان هستند اما دختر زير بار نمي رود و نمي‌گذارد كسي دست به باسنش بزند.به ناچار دختر هر روز ضعيف تر وناتوان‌تر ميشود.تا اينكه يك حكيم باهوش و حاذق سفارش ميكند كه به يك شرط من حاضرم بدون دست زدن به باسن دخترتان او را مداوا كنم...پدر دختر باخوشحالي زياد قبول ميكند و به طبيب يا همان حكيم ميگويد شرط شما چيست؟ حكيم ميگويد براي اين كار من احتياج به يك گاو چاق و فربه دارم, شرط من اين هست كه بعد از جا انداختن باسن دخترت گاو متعلق به خودم شود؟پدر دختر با جان و دل قبول ميكند و با كمك دوستان و آشنايانش چاقترين گاو آن منطقه را به قيمت گراني مي‌خرد و گاو را به خانه حكيم مي‌برد, حكيم به پدر دختر ميگويد دو روز ديگر دخترتان را براي مداوا به خانه ام بياوريد.پدر دختر با خوشحالي براي رسيدن به روز موعود دقيقه شماري ميكند...از آنطرف حكيم به شاگردانش دستور ميدهد كه تا دوروز هيچ آب و علفي را به گاو ندهند. شاگردان همه تعجب ميكنند و ميگويند گاو به اين چاقي ظرف دو روز از تشنگي و گرسنگي خواهد مرد.حكيم تاكيد ميكند نبايد حتي يك قطره آب به گاو داده شود.دو روز ميگذرد گاو از شدت تشنگي و گرسنگي بسيار لاغر و نحيف ميشود..خلاصه پدر دختر با تخت روان دخترش را به نزد حكيم مي آورد, حكيم به پدر دختر دستور ميدهد دخترش را بر روي گاو سوار كند. همه متعجب ميشوند، چاره اي نمي‌بينند بايد حرف حكيم را اطاعت كنند.. بنابراين دختر را بر روي گاو
دسته ها : سفري در زمان 3
شنبه 6 3 1391 2:57 صبح
  تأثير آدامس بر سلامتي آدامس جويدن را يونانيان، به مردمان شناساندند. آنها صمغ يا رزين درخت mastic يا mastiche را مي‌جويدند. اين صمغ را بيشتر زنان يوناني مي‌جويدند. آنها همچنين براي تميز كردن دندان‌ها و خوش بو كردن تنفس، از اين صمغ‌ها استفاده مي‌كردند. در حدود سال ٥٠ بعد از ميلاد، يك داروساز يوناني به نام Dioscorides، اولين كسي بود كه پودر mastiche را به جهانيان شناساند. بعدها، انگليسي‌ها از پوست نوعي درخت كاج به عنوان صمغ استفاده كردند. در سال ١٨٦٠، اين صمغ‌ها به آمريكا برده شد و در آنجا يك تكنسين دندانساز به نام آلفرد آدامز، سعي در ساخت يك نوع ماده لاستيك مانند از اين صمغ‌ها كرد و بدين وسيله بود كه آدامس شناخته شد. دكتر آدامز براي بهتر كردن آدامس‌ها، خودش آنها را مي‌جويد و به اصطلاح آزمايش مي‌كرد و آنهايي كه خوب بودند را در مغازه‌اي كه به همين منظور باز كرده بود، مي‌فروخت. امروزه آدامس‌هاي متنوعي در بازار يافت مي‌شود.   به طور كلي، آدامس از پنج تركيب عمده ساخته شده است: ١) صمغ٢) شيرين كننده٣) نرم كننده٤) طعم دهنده و رنگ دهنده٥) مواد نگاه دارنده   ترك سيگار به وسيله آدامس محققان به اين نتيجه رسيده‌اند كه جويدن آدامس باعث دريافت كمتر نيكوتين مي‌گردد. بنابراين اگر مي‌خواهيد سيگار را كنار بگذاريد، آدامسي كه داراي نيكوتين است را بجويد، زيرا به اين وسيله شما مي‌توانيد از نشانه‌هاي ترك سيگار نظير: خستگي، بيقراري و گرسنگي در امان باشيد. علاوه بر آن كم كم سيگار كشيدن را فراموش مي‌كنيد و چه بسا ممكن است به جاي آدامس‌هاي نيكوتين دار، آدامس‌
دسته ها : مجله سلامت 12
پنج شنبه 4 3 1391 7:37 بعد از ظهر
X