معرفی وبلاگ
این وبلاگ هم اخبار مربوط دانشگاه پیام نور را میگه ، هم داستان و گاه گداری هم مطالب خواندنی دیگه امیدوارم مورد قبولتون واقع بشه *************************** *************************** برای بهتر دیدن هر مطلب بر روی لینک ( ادامه مطلب ) که پایان هر قسمت آمده کلیک کنید *************************** *************************** وقتی چیزی را از دست دادی، درس گرفتن از آن را از دست نده. *************************** ***************************
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 869850
تعداد نوشته ها : 268
تعداد نظرات : 77
فریاد ها را همه می شنوند هنر واقعی شنیدن صدای سکوت است - دکتر علی شریعتی
Rss
طراح قالب
محمدرضا عابدي

حق انتخاب


به خاطر سه چيز هيچگاه كسي را مسخره نكنيد : چهره،والدين(پدرومادر) و زادگاه
چون انسان هيچ حق انتخابي در مورد آنها ندارد.


عذر خواهي


معذرت خواهي هميشه به اين معنا نيست كه تو اشتباه كردي و حق با يكي ديگه است.
معذرت خواهي يعني اون رابطه بيشتر از غرورت برات ارزش داره.


دكتر علي شريعتي


ديشب كه نميدانستم به كدام يك از دردهايم بگريم ، كلي خنديدم.


خط تيره


معلم ميدانست فاصله ها چه به روزمان مي اورند كه به خط فاصله ميگفت : خط _ تيره

 


رابطه ما انسانها با پدر و مادر !!!


تو ۳ سالگي " مامان ، بابا عاشقتونم"
تو ۱۰ سالگي " ولم كنين "
تو ۱۶ سالگي" مامان و بابا هميشه ميرن رو اعصابم"
تو ۱۸ سالگي" بايد از اين خونه بزنم بيرون"
تو ۲۵ سالگي " حق با شما بود"
تو ۳۰ سالگي "ميخوام برم خونه پدر و مادرم "
تو ۵۰ سالگي " نميخوام پدر و مادرم رو از دست بدم"
تو ۷۰ هفتاد سالگي " من حاضرم همه زندگيم رو بدم تا پدر و مادرم الان اينجا باشن


تولد و زندگي


تولد انسان
مثل روشن شدن كبريتي است
ومرگش خاموشي آن
بنگر در اين فاصله چه كردي

 


روزگارا


روزگارا : تو اگر سخت بمن ميگيري ! باخبر باش ، كه پژمردن من آسان نيست!


دلقك


مردي نزد روانپزشك رفت و از غم بزرگي كه در دل داشت براي دكتر تعريف كرد.
دكتر گفت به فلان سيرك برو . آنجا دلقكي هست ، اينقدر ميخنداندت تا غمت يادت برود .
مرد لبخند تلخي زد و گفت من همان دلقكم


دسته ها : بينديشيم 3
جمعه 29 2 1391 1:3 صبح

هيچ مي دانيد آخرين زنگ دنيا كي مي خورد؟!



خدا مي داند، ولي ...

آن روز كه آخرين زنگ دنيا مي خورد ديگر نه مي شود تقلب كرد
و نه مي شود سر شخصي را كلاه گذاشت

آن روز تازه مي فهميم دنيا با همه بزرگي اش از يك جلسه امتحان مدرسه هم كوچكتر بود!

... و آن روز تازه مي فهميم كه زندگي عجب سوال سختي بود

سوالي كه بيش از يكبار نمي توان به آن پاسخ داد

خدا كند آن روز كه آخرين زنگ دنيا ميخورد، روي تخته سياه قيامت
اسم ما را در ليست خوب ها بنويسند

خدا كند حواسمان بوده باشد و زنگهاي تفريح
آنقدر در حياط نمانده باشيم كه حيات را از ياد برده باشيم

خدا كند كه دفتر زندگيمان را زيبا جلد كرده باشيم

و سعي ما بر اين بوده باشد كه نيكي ها و خوبي ها را در آن نقاشي كنيم

و بدانيم كه دفتر دنيا چرك نويسي بيش نيست

چرا كه ترسيم عشق حقيقي در دفتري ديگر است



با تشكر از : كاوه  از ميعادگاه

دسته ها : بينديشيم 3
دوشنبه 11 2 1391 2:54 صبح
X