معرفی وبلاگ
این وبلاگ هم اخبار مربوط دانشگاه پیام نور را میگه ، هم داستان و گاه گداری هم مطالب خواندنی دیگه امیدوارم مورد قبولتون واقع بشه *************************** *************************** برای بهتر دیدن هر مطلب بر روی لینک ( ادامه مطلب ) که پایان هر قسمت آمده کلیک کنید *************************** *************************** وقتی چیزی را از دست دادی، درس گرفتن از آن را از دست نده. *************************** ***************************
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 904531
تعداد نوشته ها : 268
تعداد نظرات : 77
فریاد ها را همه می شنوند هنر واقعی شنیدن صدای سکوت است - دکتر علی شریعتی
Rss
طراح قالب
محمدرضا عابدي

جمعيت زيادي دور حضرت علي ( ع ) حلقه زده بودند. مرد وارد مسجد شد و در فرصتي مناسب پرسيد:
-يا علي! سؤالي دارم. علم بهتر است يا ثروت؟
-علي در پاسخ گفت: علم بهتر است؛ زيرا علم ميراث انبياست و مال و ثروت ميراث قارون و فرعون و هامان و شداد.

مرد كه پاسخ سؤال خود را گرفته بود، سكوت كرد. در همين هنگام مرد ديگري وارد مسجد شد و همان‌طور كه ايستاده بود بلافاصله پرسيد :
يا اباالحسن! سؤالي دارم، مي‌توانم بپرسم؟
امام در پاسخ آن مرد گفت: بپرس!
مرد كه آخر:جمعيت ايستاده بود پرسيد:
-علم بهتر است يا ثروت؟
-علي فرمود: علم بهتر است؛ زيرا علم تو را حفظ مي‌كند، ولي مال و ثروت را تو مجبوري حفظ كني.
نفر دوم كه از پاسخ سؤالش قانع شده بود، همان‌‌جا كه ايستاده بود نشست.

- در همين حال سومين نفر وارد شد، او نيز همان سؤال را تكرار كرد،
-و امام در پاسخش فرمود: علم بهتر است؛ زيرا براي شخص عالم دوستان بسياري است، ولي براي ثروتمند دشمنان بسيار!

هنوز سخن امام به پايان نرسيده بود كه چهارمين نفر وارد مسجد شد. او در حالي كه كنار دوستانش مي‌نشست، عصاي خود را جلو گذاشت و پرسيد:
-يا علي! علم بهتر است ياثروت؟
-حضرت‌علي در پاسخ به آن مرد فرمودند: علم بهتر است؛ زيرا اگر از مال انفاق كني كم مي‌شود؛ ولي اگر از علم انفاق كني و آن را به ديگران بياموزي بر آن افزوده مي‌شود.

-نوبت پنجمين نفر بود. او كه مدتي قبل وارد مسجد شده بود و كنار ستون مسجد منتظر ايستاده بود، با تمام شدن سخن امام همان سؤال را تكرار كرد.
-حضرت‌ علي در پاسخ به او فرمودند: علم بهتر است؛ زيرا مردم شخص پولدار و ثروتمند را بخيل مي‌دانند، ولي از عالم و دانشمند به بزرگي و عظمت ياد مي‌كنند.

-با ورود ششمين نفر سرها به عقب برگشت، مردم با تعجب او را نگاه ‌كردند. يكي از ميان جمعيت گفت: حتماً اين هم مي‌خواهد بداند كه علم بهتر است يا ثروت! كساني كه صدايش را شنيده بودند، پوزخندي زدند. مرد، آخر جمعيت كنار دوستانش نشست و با صداي بلندي شروع به سخن كرد:
-يا علي! علم بهتر است يا ثروت؟
امام نگاهي به جمعيت كرد و گفت: علم بهتر است؛ زيرا ممكن است مال را دزد ببرد، اما ترس و وحشتي از دستبرد به علم وجود ندارد.

مرد ساكت شد. همهمه‌اي در ميان مردم افتاد؛ چه خبر است امروز! چرا همه يك سؤال را مي‌پرسند؟ نگاه متعجب مردم گاهي به حضرت‌ علي و گاهي به تازه‌واردها دوخته مي‌شد. در همين هنگام هفتمين نفر كه كمي پيش از تمام شدن سخنان حضرت ‌علي وارد مسجد شده بود و در ميان جمعيت نشسته بود، پرسيد:
-يا اباالحسن! علم بهتر است يا ثروت؟
-امام دستش را به علامت سكوت بالا برد و فرمودند: علم بهتر است؛ زيرا مال به مرور زمان كهنه مي‌شود، اما علم هرچه زمان بر آن بگذرد، پوسيده نخواهد شد.

مرد آرام از جا برخاست و كنار دوستانش نشست؛ آن‌گاه آهسته رو به دوستانش كرد و گفت: بيهوده نبود كه پيامبر فرمود: من شهر علم هستم و علي هم درِ آن! هرچه از او بپرسيم، جوابي در آستين دارد، بهتر است تا بيش از اين مضحكة مردم نشده‌ايم، به ديگران بگوييم، نيايند! مردي كه كنار دستش نشسته بود، گفت: از كجا معلوم! شايد اين چندتاي باقيمانده را نتواند پاسخ دهد، آن‌وقت در ميان مردم رسوا مي‌شود و ما به مقصود خود مي‌رسيم! مردي كه آن طرف‌تر نشسته بود، گفت: اگر پاسخ دهد چه؟ حتماً آن‌وقت اين ما هستيم كه رسواي مردم شده‌ايم! مرد با همان آرامش قلبي گفت: دوستان چه شده است، به اين زودي جا زديد! مگر قرارمان يادتان رفته؟ ما بايد خلاف گفته‌هاي پيامبر را به مردم ثابت كنيم.

-در همين هنگام هشتمين نفر وارد شد و سؤال دوستانش را پرسيد،
-كه امام در پاسخش فرمود: علم بهتر است؛ براي اينكه مال و ثروت فقط هنگام مرگ با صاحبش مي‌ماند، ولي علم، هم در اين دنيا و هم پس از مرگ همراه انسان است.

سكوت، مجلس را فراگرفته بود، كسي چيزي نمي‌گفت. همه از پاسخ‌‌هاي امام شگفت‌زده شده بودند كه…

-نهمين نفر وارد مسجد شد و در ميان بهت و حيرت مردم پرسيد:
-يا علي! علم بهتر است يا ثروت؟
امام در حالي كه تبسمي بر لب داشت، فرمود: علم بهتر است؛ زيرا مال و ثروت انسان را سنگدل مي‌كند، اما علم موجب نوراني شدن قلب انسان مي‌شود.

گاه‌هاي متعجب و سرگردان مردم به در دوخته شده بود، انگار كه انتظار دهمين نفر را مي‌كشيدند. در همين حال مردي كه دست كودكي در دستش بود، وارد مسجد شد. او در آخر مجلس نشست و مشتي خرما در دامن كودك ريخت و به روبه‌رو چشم دوخت. مردم كه فكر نمي‌كردند ديگر كسي چيزي بپرسد، سرهايشان را برگرداندند، كه در اين هنگام مرد پرسيد:
-يا اباالحسن! علم بهتر است يا ثروت؟
نگاه‌هاي متعجب مردم به عقب برگشت. با شنيدن صداي علي مردم به خود آمدند:
علم بهتر است؛ زيرا ثروتمندان تكبر دارند، تا آنجا كه گاه ادعاي خدايي مي‌كنند، اما صاحبان علم همواره فروتن و متواضع‌اند.

فرياد هياهو و شادي و تحسين مردم مجلس را پر كرده بود. سؤال كنندگان، آرام و بي‌صدا از ميان جمعيت برخاستند. هنگامي‌كه آنان مسجد را ترك مي‌كردند، صداي امام را شنيدند كه مي‌گفت:
اگر تمام مردم دنيا همين يك سؤال را از من مي‌پرسيدند، به هر كدام پاسخ متفاوتي مي‌دادم.

"من شهر دانش و آگاهي هستم و علي دروازه ورود به آن شهر"
پيامبر اسلام (ص)


دوشنبه 30 8 1390 1:16 بعد از ظهر
X