معرفی وبلاگ
این وبلاگ هم اخبار مربوط دانشگاه پیام نور را میگه ، هم داستان و گاه گداری هم مطالب خواندنی دیگه امیدوارم مورد قبولتون واقع بشه *************************** *************************** برای بهتر دیدن هر مطلب بر روی لینک ( ادامه مطلب ) که پایان هر قسمت آمده کلیک کنید *************************** *************************** وقتی چیزی را از دست دادی، درس گرفتن از آن را از دست نده. *************************** ***************************
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 904544
تعداد نوشته ها : 268
تعداد نظرات : 77
فریاد ها را همه می شنوند هنر واقعی شنیدن صدای سکوت است - دکتر علی شریعتی
Rss
طراح قالب
محمدرضا عابدي

ازدواج رضاخان با توران، كه مدتي آن را از تاج‌الملوك مخفي نگاه داشته بود، بر اختلافات رضاخان با تاج‌الملوك افزود و چندين بار كار به مشاجره و كتك‌كاري بين آنها كشيد. از اين تاريخ به بعد تاج‌الملوك ديگر حاضر به مصاحبت با شوهرش نشد و به همين دليل ديگر فرزندي از آنان پا به عرصه وجود ننهاد.

زن فردا: رضا خان كه در سال ۱۳۰۴ شمسي، با خلع احمدشاه از سلطنت و انقراض قاجاريه به سلطنت رسيد در ده سال نخست سلطنت خود تغيير عمده اي در زندگي زن ايراني به وجود نياورد.

زن ايراني در همان شرايط اواخر دوران قاجاريه زندگي مي كرد و رضاشاه نيز با اين كه چنين وانمود مي كرد به جنس زن علاقه چنداني ندارد، علاوه بر تاج الملوك كه مادر وليعهد و ملكه ايران به شمار مي آمد دو زن ديگر گرفت، كه اولي را پس از مدت كوتاهي طلاق داد ولي زن دوم را تا آخر عمر نگاه داشت.

رضاشاه در سال دهم سلطنتش (۱۳۱۴) بعد از مسافرت به تركيه و تحت تأثير تلقينات آتاتورك، تصميم گرفت بعضي از كارهاي او را تقليد كند و اولين كاري كه در اين زمينه به نظرش رسيد برداشتن حجاب از سر زنان يا به اصطلاح معروف آن زمان «كشف حجاب» بود.

اكثريت مردم ايران كه پاي‌بند معتقدات مذهبي خود بودند در برابر اين تصميم مقاومت كردند و بسياري از زنان براي اين كه مجبور نشوند بدون حجاب در كوچه و خيابان رفت و آمد كنند خود را در خانه‌ها محبوس نمودند. زناني هم كه از اين تصميم حكومت پيروي كردند و حجاب از سر برداشتند، نقشي بيشتر از گذشته در جامعه ايفا ننمودند و حتي مي‌توان گفت كه نقش زنان در دوران سلطنت شانزده ساله رضا شاه، كمرنگ‌تر از دوران قاجاريه بود.

 

 

از زناني كه در دوران حكومت و سلطنت رضا شاه نقشي هر چند ناچيز در سياست و زندگي اجتماعي ايران ايفا نموده‌اند در درجه نخست بايد از سه زن رضاشاه نام برد. لازم به تذكر است كه رضا شاه قبل از ازدواج با اين سه زن، در زماني كه قزاق بوده با دختر عمويش «مريم خانم» ازدواج كرده بود.

مريم خانم در سال ۱۲۸۲ هنگام زايمان درگذشت ولي نوزاد كه دختر بود زنده ماند. اين دختر كه فاطمه نام داشت در مزان سردار سپهي رضاشاه «همدم‌السلطنه» لقب گرفت و با يكي از بستگان مادري رضاشاه كه بعداً نام خانوادگي «آتاباي» را براي خود انتخاب كردند ازدواج نمود.

رضاخان در سن چهل سالگي، هنگامي كه در نيروي قزاق درجه ياوري يا سرگردي داشت، با دختر فرمانده خود كه يك افسر مهاجر قفقازي به نام تيمورخان بود ازدواج كرد. تيمورخان هنگامي كه دختر خود را به رضاخان داد در نيروي قزاق درجه ميرپنجي يا سرتيپي داشت. دختر تيمورخان، تاج‌الملوك در آن تاريخ دختر ۲۴ ساله‌اي بوده و با توجه به اين كه در آن زمان دختران معمولاً در حدود سنين پانزده شانزده سالگي و حتي پايين‌تر به خانه شوهر مي‌رفتند، تاج‌الملوك پيردختري بود كه به ريش رضاخان بسته شد.

تاج‌الملوك درباره چگونگي آشنائي و ازدواج خود با رضاخان گفته بود «من در يك خانواده نظامي به دنيا آمدم و بزرگ شدم. پدرم يك سرتيپ بود و هنگام ازدواج من با رضاشاه، برادر بزرگم از دوستان نزديك او در قزاقخانه بود. در حقيقت او موجب آشنائي و ازدواج ما شد»

اشرف پهلوي، داستان ازدواج پدر و مادرش را با صراحت لهجه بيشتري عنوان كرده بود و مي‌گويد: «پدرم و برادر مادرم هر دو از سربازان بريگاد قزاق بودند و ترتيب عروسي مادرم به شيوه سنتي ايران داده شده بود، بدون اينكه عروس و داماد قبل از ازدواج واقعاً يكديگر را ديده باشند.

 

 

در آن زمان دختران معمولاً در سنين نوجواني ازدواج مي‌كردند، اما مادر من در هنگام ازدواج ۲۴ ساله بوده است. از همين رو در سال‌هاي بعد پدرم سر به سر مادرم مي‌گذاشت و مي‌گفت: «خوب شد كه شانس آوردي و در چنين سن و سالي شوهر پيدا كردي» و مادر هميشه با اعتراض جواب مي‌داد: «نه نه تو اشتباه مي‌كني. من هيجده سال بيشتر نداشتم!»

اشرف پهلوي درباره كاراكتر و خصوصيات اخلاقي مادرش هم شرح مبسوطي داده و مي‌نويسد: «مادرم تاج‌الملوك از نظر جسمي درست در نقطه مقابل پدرم بود. زني كوتاه و ظريف با موي بور و چشمان سبز زيبا. قدش به زحمت به بالاترين رديف نشان‌هاي نظامي پدرم، كه بر روي لباس نظامي‌اش قرار داشت مي‌رسيد. با وجود اين مادرم هم، به طريق خاص خودش، مانند پدرم شخصيتي مقتدر داشت. در آن زمان كه زنان ايران از هيچ حقي برخوردار نبودند و مجبور بودند در برابر قدرت مردان تسليم گردند، مادر حتي از بحث و گفتگو با پدرم يا مخالفت با تصميم‌هاي او نمي‌هراسيد.»

 

 

اسدالله علم وزير دربار محمدرضاشاه هم درباره تاج‌الملوك نظر مشابهي دارد و در مصاحبه‌اي با يك خانم خبرنگار انگليسي در زمان تصدي وزارت دربار مي‌گويد «ملكه مادر داراي كاراكتر فوق‌العاده‌اي است. او همواره شخصيت و مقام خود را در سطح هم‌شأن موقعيت رضاشاه حفظ كرده است. او تنها كسي است كه رضاشاه نمي‌توانست حرف و خواست خود را بر او تحميل كند. او از نظريات خود و از دوستان خود و از اصول خود جدانشدني است. شخصيت بسيار جالب و مستقلي است.»

قدر مسلم اين است كه تاج‌الملوك به اتكاي پدرش كه فرمانده مستقيم رضاخان بود، و نه به خاطر اين كه از نظر موقعيت اجتماعي و خانوادگي خيلي برتر از رضاخان بود، نسبت به او احساس برتري مي‌كرده و همين غرور و خودپسندي او موجب شده است كه رضاخان از آغاز زندگي زناشوئي رابطه صميمانه‌اي با او نداشته باشد.

 

 

تاج‌الملوك در سال دوم ازدواج خود با رضاخان (سال ۱۲۹۶ شمسي) دختري به دنيا آورد كه نام او را شمس گذاشتند. دو سال بعد، در سال ۱۲۹۸ تاج‌الملوك يك پسر و يك دختر توأمان به دنيا آورد، كه پسر را محمدرضا و دختر را اشرف نام نهادند. فرزند چهارم رضاخان و تاج‌الملوك كه فرزند آخري آنها هم بود، در سال ۱۳۰۱، هنگامي كه رضاخان به وزارت جنگ و سردار سپهي رسيده بود متولد شد. فرزند چهارم نيز پسر بود كه نامش را عليرضا گذاشتند.

در سال ۱۳۰۱، هنگامي كه تاج‌الملوك عليرضا را حامله بود، رضاخان با دختر زيبائي از خاندان قاجار به نام توران (قمرالملوك اميرسليماني) كه در آن تاريخ هجده ساله بود، ازدواج كرد. ازدواج رضاخان با توران كه نوه مجدالدوله داماد ناصرالدين شاه بود، چند دليل داشت: نخست اين كه تاج‌الملوك زني بسيار خودخواه و تندخو و بداخلاق بود و رضاخان از مصاحبت با او لذتي نمي‌برد. ديگر اين كه تاج‌الملوك با همه خودپسندي و بداخلاقي از زيبائي هم بهره‌اي نداشت و رضاخان نيز مانند هر مردي طالب «روي خوش و خوي نكو» بود و بالاخره اين كه مي‌خواست در مقام سردار سپهي و وزارت جنگ و آرزوهائي كه براي آينده داشت با دختري از خاندان قاجار وصلت كند و راه پيشرفت‌هاي آينده خود را هموار سازد. در اين تاريخ هنوز اين فكر در مخيله رضاخان خطور نكرده بود كه روزي بتواند اساس سلطنت سلسله قاجار را از بيخ و بن بر كند و خود تاج پادشاهي ايران را بر سر بگذارد.

 

ازدواج رضاخان با توران، كه مدتي آن را از تاج‌الملوك مخفي نگاه داشته بود، بر اختلافات رضاخان با تاج‌الملوك افزود و چندين بار كار به مشاجره و كتك‌كاري بين آنها كشيد. از اين تاريخ به بعد تاج‌الملوك ديگر حاضر به مصاحبت با شوهرش نشد و به همين دليل ديگر فرزندي از آنان پا به عرصه وجود ننهاد. اشرف پهلوي در خاطرات خود به اين موضوع اشاره كرده و مي‌نويسد:

«هنگامي كه من و برادرم هنوز خيلي بچه بوديم و مادرم، برادرم عليرضا را آبستن بود، پدرم با زن ديگري كه بسيار جوان بود ازدواج كرد. در آن زمان هرچند كه تعدد زوجات در ايران مرسوم بود و هرچند كه زنان مجبور بودند چنين وضعي را گردن بنهند، ولي مادر ماز اين كر پدرم خيلي عصباني شد، چنانكه مدتها حاضر نمي‌شد او را ببيند. پدرم هم در مقابل اين مخالفت غيرقابل تصور با قدرتش، هر وقت مادرم را از دور مي‌ديد خود را پنهان مي‌ساخت و حالا كه من اين ماجرا را به خاطر مي‌آورم، فكر مي‌كنم من بايست تحت تأثير اين گونه اظهارات وجودهاي مادرم نيز قرار گرفته باشم، چه او در جامعه‌اي كه زنان نه حق ظاهر شدن در برابر مردان را داشتند و نه حق اظهارنظر، به چنان كارهائي دست مي‌زد.» توران در سال ۱۳۰۲ پسري براي رضاخان به دنيا آورد كه نامش را غلامرضا گذاشتند، ولي زندگي زناشوئي آنها اندكي پس از تولد اين پسر به هم خورد و رضاخان در اواخر سال ۱۳۰۲ از توران جدا شد.

 








دسته ها : سفري در زمان 1
دوشنبه 20 4 1390 7:24 بعد از ظهر
X